سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درددل
درباره وبلاگ


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 51
  • بازدید دیروز: 22
  • کل بازدیدها: 198810



سه شنبه 88 اسفند 11 :: 3:12 عصر ::  نویسنده : بهار


سلام . دلم میخواد بنویسم . ولی چطوری ؟ نمی دونم ؟
از کجا ؟ نمی دونم .
یعنی درجه ناراحتیم اینقدر بالاست که ...........
خدایا !! گاهی وقتا فکر می کنم اگه تو نبودی ، اگه پناه بردن به تو  وجود نداشت ، اگه حرف زدن و درددل کردن با تو آرومم نمی کرد ..........
وای خدا اگه تو نبودی ؟
نه . حتی تصورش هم آدم رو دیونه می کنه .
خدایا شکرت که هستی . که می شنوی . که آرومم می کنی .
خدایا فقط توئی که می دونی تو دل و قلب من این روزا چی می گذره .
خدایا نمی دونم  . یعنی نمی تونم باور کنم که تو منو رها کرده باشی .
نمی تونم باور کنم که اجازه داده باشی اشتباه کنم .
نه .
با اطمینانی بیش از هزاران هزار درصد میگم که چنین چیزی امکان نداره .
پس خدایا بهم صبر بده تا خیلی از مسائل رو باور کنم .
من فقط یه چیز رو نمی تونم تحمل کنم و اونم دروغه .
خدایا کمکم کن .
تو منو بهتر از هر کس دیگه ای می شناسی .
بابا تو خدای منی ، خالق منی .
راه رو بهم نشون بده .
نذار کم بیارم .
نذار مشکلات سر راه منو از پا بندازن .
نذار آرزوی آروزهام به دلم بمونه .
خدایا تو که می دونی من دروغ نمی گم .
خدایا تو که همیشه صدای دعاهای منو می شنیدی و می شنوی :

خدایا ! من از تو خودت رو می خوام و بس .
خدایا منو به اون تکاملی برسون که انسان رو بخاطر رسیدن بهش خلق کردی .
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک ...........
باشه خدایا . من بازم با توکل به تو پیش میرم .
پس بازم مثل همیشه کنارم باش و بذار حست کنم .
همین ...............





موضوع مطلب :